خانومانه
سلام عزیزم.
مامان ببخش که برات خاطره نمی نویسه... آخه تو همه لحظه هات پر از اتفاقه و برای من شیرینه
مخصوصاً الان که وارد مرحله جدیدی از زندگی شدی که دیگه واقعاً می خوای خانوم بشی و با پوشک بای بای
پیشرفتت ظرف چند روز واقعاً خوب بوده... گاهی می گی و گاهی هم انگار حال نداری ووی ووی ... اما همه اش انگار دیگه کاملاً حس می کنی.
عاشقتم همه امیدم که دیگه می شینی سر سفره افطار و خودت پنیر روی نون می ذاری و ...
خیلی رئیسی و به همه نظارت داری مثل وقتی که من چیزی می خورم و می گی نریزیا یا خودت می خوری و می گی سرمو جلو میارم و ...، داخل آدم (به قول عمه)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی