سرآغاز
سلام دختر عزیزم. الان ساعت نزدیک 12 شبه، تو توی خواب نازی و من برای اولین بار دارم برات ایمیل و وبلاگ درست می کنم و می نویسم. خاطراتتو می نویسم تا هر وقت بزرگ شدی بخونی و لذت ببری (من که خیلی دوست دارم از کارای بچگیم بشنوم) و اگه خواستی خودت ادامه بدی. تو همه زندگی من و بابایی و البته همه خانواده هم بی نهایت باهات مهربونن. درسته که بیش از یک سال از تولدت می گذره اما تا الان شرایط جور نبود و می گن ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است.مگه نه؟! نظر شما چیه؟ دیروز شهادت حضرت زهرا «سلام الله علیها» بود. تو پارسال چنین روزی برای اولین بار گفتی «آغون» و انگار دنیا رو به من دادن. در مورد تو جالب بود که هر مناسب...
نویسنده :
مامان فاطمه حسنا
1:48