سلام ناز گلکم. ای کاش می شد همیشه از روزای خوشت بنویسم. از شادی و سلامتیت اما حیف ... دیروز اول که تب داشتی، بعدم اومدم مهد دنبالت، خاله گفت که خوب غذا نمی خوری و یک تکه موز رو 45 دقیقه تو دهنت نگه داشتی. می گفت که یه روانشناس میاد مهد، باهاش صحبت کنم. اما من فکر می کنم مال دندوناته. خیلی غصه خوردم اما بابایی هم همینو می گه که به دندونات عادت نکردی. شب دیگه خوب بودی و غذا خوردی خوابیدی اما یه دفعه ساعت یک نصفه شب افتادی رو دنده گریه. جیغ می کشیدی و گریه می کردی. آخر با خوردن شیر به خیر گذشت و خوابیدی. اما دوباره ساعت 3 نصفه شب بیدار شدی و بدتر از قبل. جیغغغغغغغغغغغ گریههههههههه ... هر کاری می کردم آروم نمی شدی. اسپند دود کردم، آب دادم،...