فاطمه حسنافاطمه حسنا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

دنیای زیبای خدا

خنده یا گریه ... مسئله این است!

1392/10/7 21:49
495 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب ساعت سه نصفه شب خواب و بیدار شده بودی... هی صدام زدی تا بالاخره من اومدم پیشت.

بغلم کردی و گفتی: مامان منو دوست داری؟ گفتم: بله عزیزم. گفتی: منم دوست دارم... حالا برو برام شیر بیار.خنده

امروز باعث خنده همه شده بودی.قهقهه

من هم همون موقع برات حریره نارگیلی که خاله گفته باید 21 روز بخوری رو درست کردم چون می دونستم اگه اون موقع شیر بخوری دیگه سیر می شی و اونو نمی خوری.

دیروز هم تو مهمونی بغل آقا محمد نشسته بودی و تکون نمی خوردی. نمی خواستی با ما بیایناراحت

راستی وقتایی که دستاتو دور صورتم می کشی (مثل مرتب کردن روسری و ...) خیلی حال می کنم.ماچ

خیلی خیلی دوست دارم عزیزم.قلب

پسندها (2)

نظرات (4)

مامان سارا
13 اسفند 92 15:04
سلام دوست جونیا خوبین؟؟چه خبرا.ما خیلی دلمون براتون تنگ شده بود.به ما هم سر بزنین.مرسی.بووس
خاله مرمر
22 اسفند 92 23:08
سلام عزیزم شرمنده که خیلی وقته بهتون سر نزدم. تازه یه کوچولو کارام داره کمتر میشه. مثل همیشه هم که عکسی از این خانم خانما نگذاشتی. باور کن خیلی دلم میخواد صورتشو ببینم. یه ماچ محکم عوض من بچسبون به لپش
مامانی درسا
2 فروردین 93 3:26
عزیزم تولدت مبارک انشاالله 120 ساله شی
مامانی درسا
5 فروردین 93 2:18
مثل لحظه ای که باغ, در ترنم ترانه شکوفا میشود, غرق در شکوفه میشود روزگارتان بهار لحظه هایتان پر از شکوفـه باد. سال نو مبارک باز کن پنجره را که بهاران آمد که شکفته گل سرخ به گلستان آمد سال نو مبارک